عزم ان دارم که امشب نیم مست پای کوبان کوزه ی دردی بدست
سر به بازار قلندر بر زنم پس به یک ساعت ببازم هر چه هست
تا کی از تزویر باشم ره نمای تا کی از پندار باشم خود پرست
پرده پندار میباید درید توبه ی تزویر می باد شکست
کهنه معلم ارومیه مسعود محمدی
گر نشان زندگی جنبند گیست خار در صحرا سراسر زندگیست
هم جوعل زنده است هم پروانه لیک فرق ها از زندگی تا زندگیست
جوعل=سرگین گردان
تا نظر شما چه باشد
پرده تزویر
عزم ان دارم که امشب نیم مست پای کوبان کوزه ی دردی بدست
سر به بازار قلندر بر زنم پس به یک ساعت ببازم هر چه هست
تا کی از تزویر باشم ره نمای تا کی از پندار باشم خود پرست
پرده پندار میباید درید توبه ی تزویر می باد شکست
کهنه معلم ارومیه مسعود محمدی
عزیزم گوزل آلما
آغ آلما گوزل آلما
اصیل آل چیرکین اولسون
بد اصیل گوزل آلما
سنین قیشین یاز اولدی منیم یازم آز اولدی
سنین همسایه ن دکتر منیم که قوش باز اولدی
نوشته شده توسط مسعود محمدی | چاپ یادداشت | 2 نظر
بار ماغم نفته گشدی یومادیم هفته گشدی
بو ناقابل عمرمون یاریسی صفته گشدی
دووردوم فوتبالا گئدیم ووردولار قولا گئدیم
غم خیابان چکنده یخدلار یولا گئدیم
ائلیمین سوزلری گئدیشین گتیردی غمی ، غصه نی ، قلبیم سئوه بیلمز داها کیمسه نی هر گئجه رویامدا گورورم سنی ، یوخومو آپارا بیلمه یه جک سن.
گئتدیین یوللارا حسرتله باخدیم، دنیز تک کوکره ییب ، چای کیمی آخدیم. منیمله قالاجاق بو قارا بختیم ، بختیمی آپارا بیلمه یه جک سن.
گوناهین قارشینا چیخاجاق سنین ، تنهالیق قلبینی سیخاجاق سنین ، آهیم یاندیراجاق یاخاجاق سنی ، آهیمی آپارا بیلمه یه جک سن.
گؤزومون یاشینی سیلسم ده بئله ، سن سیز دردلی - دردلی گولسم ده بئله ، من سنین دردیندن اؤلسم ده بئله روحومو آپارا بیلمه یه جک سن... نصرت کسمنلی بایاتیلار گمیم دریادا قالدی ایشیم امدادا قالدی اؤلمه یمه یانیرام حییف یار یاددا قالدی
عزیزیم داشلی قالا تورپاقی داشلی قالا قورخورام دوشم اؤلم یار گؤزو یاشلی قالا |
عزیزیم ، گول الللر،
اغ بیلکلر ،گول الللر،
دریاجا عقلین اولسا ،
یوخسول اولسان گولللر.
قاشلارین قیبله گاهدی،
قیبله دئسم گوناهدی،
داغلارا دومان چوکسه،
اوداغ من چکن آهدی.
عاشیق سوزون گیزله در،
سوزون دوزون گیزله در،
سن چمنه چیخاندا ،
لاله اوزون گیزله در.
گوزلرین خومار ایندی،
یاش توکر یومار ایندی،
توک زولفون سینن اوسته،
گورن نار اومار ایندی.
آچیلارام گول کیمی،
اوخورام بولبول کیمی،
گویولومه دگن اولسا،
ساراللام سونبول کیمی.
آپاردی چایلار منی ،
هفته لر ، ایلار منی ،
یوکوم قورقوشوم یوکی،
یوردو بو تایلار منی
من عاشیقام هر آیلار
هر اولدوزلار ،هر آیلار
بوردا بیر گول بیتیبدی،
سوسوزوندان هارایلار.
من عاشیقام هر آیلار،
هر اولدوزلار هر آیلار،
باشیم جلاد الینده ،
دیلیم سنی هارایلار
من عاشیق گول آنباری،
گول اکدیم،گول انباری،
هیجران قوماز گوز آچام،
درد قویماز گولم باری>
فخرالدین عراقی در غزل عاشقانه ی شور انگیز قطعا یکی از بزرگان شعر فارسی است.وبیان بسیار
شیرین و روان و طرب انگیز دارد که او را با سرایندگان بزرگ برابر میکند.همیشه او را در غزل
به استادی مسلم داشته اند.برخی از شعرا بر غزل او مخمس سروده اند.
مخمس استقبال زیر از شاعر عارف مسلک ارومیه اقای جبار ایدنلو میباشد.
مه من نقاب بگشا زجمال کبریایی که بتان فرو گذارند اساس خود نمایی
شده انتظارم از حد چه شود زدر درایی؟ (زدو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی)
(چه کنم؟که هست اینها گل باغ اشنایی)
چه کسم؟چه کاره ام من که رسم به عاشقانت؟ شرف است انکه بوسم قدم ملازما نت
بکمینه استخوانی که برد هما زخوانت (همه شب نهاده ام سر چو سگان بر استا نت)
(که رقیب در نیاید ببهانه ی گدایی)
چو کمال حسن مطلق که ز عشق بی نیاز است دل مبتلای محمود بطره ی ایاز است
که مدار شوخ چشمان بکرشمه است و ناز است ( در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟)
(بامید انکه شاید تو به چشم من در ایی )
ز حد یث لعل گاهی زندم ره دل و دین کشدم بناز گاهی بکمند زلف پرچین
زندم به تیر مژگان کشدم بغمزه ی کین (بکدام مذهب است این بکدام ملت است این)
( که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی)
چو بسیر باغ سرو قد خود عیان نماید زعذار لاله گونش چمن ادغوان نماید
رخ خود پی نظاره چو به گلستان نماید (مژه ها و چشم شوخش بنظر چنان نماید)
(که میان سنبلستان چرد اهوی ختایی)
چه شود که مطرب اید بسماع ذکر ؛یا حی؟ کند التفات ساقی سوی بزم ما پیاپی؟
غم عشق را دوایی نبود بجز نی و می (زفراق چون ننالم من دل شکسته چون نی)
(که بسوخت بند بندم زحرارت جدایی؟)
چو بنای کار غاشق همه سوز و ساز دیدم ره حسن و عشق یک سر بنیازو ناز دیدم
ز جهانیان گروهی به ره مجاز دیدم (بقمار خانه رفتم همه پاکبازدیدم)
(چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی)
زحدوث پاک گشتم بقدم ره ام ندادند زوجود هم گذشتم بعد م ره ام نداد ند
به کنشت سجده بردم به صنم ره ام نداد ند (بطواف کعبه رفتم بحرم ره ام ندادند)
(که تودر برون چه کردی که درون خانه ایی)
به حرم صلای هاتف به حکایت اندر امد که نسیم وصل گویا ز دیار دلبر امد
بتو مژده باد ای دل که شب غمت سر امد (در دیر میزدم من که ندا زدر در امد)
(که درا درا عراقی که تو هم از ان مایی)
من ظاهر نیستی و هستی دانم من باطن هر فراز و پستی دانم
با این همه از دانش خود شرمم باد گر مرتبه ای ورای مستی دانم
دوری که در او آمدن و رفتن ماست او را نه نهایت نه بدایت پیداست
کسی می نزند دمی در ین معنی راست کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من وین حل معما نه تو خوانی ونه من
هست اندر پس پرده گفتگوی من و تو چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من
بر من قلم قضا چو بی من رانند پس نیک و بدش ز من چرا میدانند
دی بی من و امروز چو دی بی من و توست فردا به چه حجتم بداور خوانند
گردون نگری ز قد فرسوده ما ست جیحون اثری ز اشک پالوده ما ست
دوزخ شرری ز رنج بیهوده ما ست فردوس دمی ز وقت آسوده ما ست
من بی می ناب زیستن نتوانم بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ان دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم
ان خطاط سه گونه خط نبشتی
اول خط آنکه اوخود خواند ولا غیر
دوم خط آنکه هم او خواند و هم غیر
سوم خط آنکه نه خود خواندو نه غیر
آن خط سوم منم
صوفیان جمله حریفند و نظربازولی زین میان حافظ دل سوخته بد نام افتاد
در میکده دوش زاهدی دیدم مست تسبیح به گردن و صراحی در دست
گفتم زجه در میکده جا کردی گفت کز میکده هم بسوی حق راهی هست
شیخی به زن فاحشه گفتا مستی هر لحظه بدام دیگری پابستی
گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم آنسان که تو مینمایی هستی؟
/td>/table>
چه کنم ؟ |
من کزین فاصله غارت شده ی چشم توام |
چو به دیدار تو افتد سروکارم چه کنم |
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند |
سخت دلبسته ی این ایل و تبارم چه کنم |
یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است |
میله های قفسم را نشمارم چه کنم |
آغاز دوست داشتن |
آری ، آغاز دوست داشتن است |
گر چه پایان راه ناپیداست |
من به پایان دگر نیاندیشم |
که همین دوست داشتن زیباست |
از سیاهی چرا حذر کردن |
شب پر از قطره های الماس است |
آنچه از شب بجای می ماند |
عطر سکر آور گل یاس است |
آه بگذار گم شوم در تو |
کس نیابد زمن نشانه ی من |
روح سوزان آه مرطوب |
بوزد بر تن ترانه ی من |
دانی از زندگی چه می خواهم |
من تو باشم ، پای تا سر تو |
زندگی گر هزار باره بود |
بار دیگر تو ، بار دیگر تو |