پهلوانی را بلغزاند خسی پشه ای غالب شود بر کرکسی
مایه ی اصل و نسب از گردش دوران زر است دایما خون میخورد تیغی که صاحب جوهراست
آهن و فولاد هردو از یک کوره میایند برون آن یکی شمشیر گردد وآن دگر نعل خر است
ناکسی گرازکسی بالا نشیند عیب نیست روی دریا خس نشیند قعر دریا گوهر است
شصت و شاهد هردو دعوی بزرگی میکنند پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است
دود اگر بالا نشیند کثر شان شعله نیست جای چشم ابرو نگیرد گرچه از او بالاتر است
شعر گویان جان فدای شعرسنجان میکنند دختر هرکس وجیه افتد مفت شوهراست
سلام
دیرلی و یانار سؤنمز یولداشیم
..................
نانجیب زاده نی گر شهرده سالار ائدسن
باشینه تاج قویوب عالمه سردار ائدسن
هر قره داشی اگر قافله الــــوان ائدسن
رنگی تغییر تاپار لعل بدخشـــان اؤلماز
هللیک