کهنه معلم ارومیه(مسعود محمدی)
سایت شخصی مسعود محمدی دبیر فیزیککهنه معلم ارومیه(مسعود محمدی)
سایت شخصی مسعود محمدی دبیر فیزیکوطن ده غربت
بو یازی دان پوزن منیم ادیمی
خاطرزدان سیلین منیم یادیمی
اودا چکین آدیمی هرزادیمی
قویون گیدیم یوخوقلارا سوواشیم
غمده بیتیم نیسگیل اره دولاشیم
اینجه اینجه وارلیغمیدان کوچورم
پیمانه یه قان دولدوروب ایچرم
زندگانلیق فایداسنیدان کیچیرم
گیدیر وطنیدن سفره قلبیم
غربتده دولاجاق کدره قلبیم
یئتیم یئتیم اولو بدر آتام
گئدیرم گونش تک باتیدا باتام
وارلیغی بوراخام یوخلوقا چاتام
یولچو یمنم یول هارادی بیلمیرم
وطنیمی اورگمیدن سیلمیرم
بارداق بارداق نیسگیل یاغیر سوزومدن
داملا داملا یاش توکولور گوزومدن
آد دیم آد دیم سووشورام اوزمدن
نامردم قایدیب گئریئه دونسم
اودومو بوراخیب سویوما سونسم بابک اسدی
گوردوم از دکتر داوود ملکی
نه داغ گوردوم نه داش گوردوم
جان ایستی چیخمیش اوزوندن
نه ال ائیاق نه باش گوردوم
آلیشدیم آلیشانلارلان
نه بیر قورو نه یاش گوردوم
قیزیشیبلار قیزیشانلار
یانیرلار باشا باش گوردوم
اوزوندن اوزگه لریندن
وئریر مین یارا باش گوردوم
سؤوویاندا سیلئینیلمز
تیلیت قان باشا باش گوردوم
بو یانماق نئجه یانماقدیر
یاشایشلان یاناش گوردوم
سویوخ جانلیق یوبانماقدیر
یاشایا باشا باش گوردوم
یاریم تک من سویوق گوردوم ساوالانی اورگ یاندی
سینه مدن آه قووزاندی اوگیزلین دردیمی(سریمی) قاندی
گوزو قان یاشیلان دولدو باش آغ ائل غصصه سیندندی
گوزل سئوگیلر الیندن اورگ سینمده آل قاندی
عکس های از کرمانشاه ۱۳۲۰ توسط اقای قباد حیدر پور
war.1 : کرمانشاه عبور نیروهای انگلیسی از خیابان سپه یا مدرس امروزی درشهریور 1320 charghapi -Qasre shirin : باز مانده ویرانه های مجموعه کاخهای زمستانی پادشاهان ساسانی(تاریخ عکس مربوط به اوایل قرن بیستم) ومتاسفانه امروز بخشهای کمی از آن در اثر بی توجهی ونیز جنگ هشت ساله بجا مانده . kolah farangi سه عکس با این عنوان ارسال شد که محل پادگان نظامی در شهر کرمانشاه بوده و بدستور دولتشاه حاکم وقت واحتمالا در اواخر عصر ناصری در ضالع شمالغرب میدان جوانشیر فعلی ساخته شده واکنون جز جای خالی آن اثر دیگری بر جا نمانده.
| |||||||||||||||||||||||
| Reply | |||||||||||||||||||||||
مولانا، بودا، وکیمیای مراقبه
در جهان تنها یک فضیلت وجود دارد و آن آگاهی است .
و تنها یک گناه و آن جهل است .
و در این بین ، باز بودن و بسته بودن چشم ها تنها تفاوت میان انسان های آگاه و نا آگاه است .
نخستین گام برای رسیدن به آگاهی توجه کافی به کردار ، گفتار و پندار است .
زمانی که تا به این حد از احوال جسم ذهن و زندگی خود با خبر شدیم آنگاه معجزات رخ می دهند .
در نگاه مولانا و عارفانی نظیر او زندگی ، تلاش ها و رویاهای انسان سراسر طنز است
چرا که انسان نا آگاهانه همواره به جست و جوی چیزی است که پیشاپیش در وجودش نهفته است
اما این نکته را درست زمانی می فهمد که به حقیقت می رسد! نه پیش از آن .
مشهور است که "بودا" درست در نخستین شب ازدواجش در حالی که هنوز آفتاب اولین صبح زندگی مشترکش طلوع نکرده بود قصر پدر را در جست و جوی حقیقت ترک می کند .
این سفر سالیان سال به درازا می کشد و زمانی که به خانه باز می گردد فرزندش سیزده ساله است .
هنگامی که همسرش بعد از این همه انتظار چشم در چشمان " بودا" می دوزد آشکارا حس می کند که او به حقیقتی بزرگ دست یافته است : حقیقتی عمیق و متعالی .
بودا که از این انتظار طولانی همسرش شگفت زده شده بود از او می پرسد چرا به دنبال زندگی خود نرفته ای !؟
همسرش می گوید :
من نیز در طی این سال ها همانند تو سوالی در ذهن داشتم و به دنبال پاسخش می گشتم
می دانستم که تو بالاخره باز می گردی و البته با دستانی پر . دوست داشتم جواب سوالم را از زبان تو بشنوم
از زبان کسی که حقیقت را با تمام وجودش لمس کرده باشد .
می خواستم بپرسم آیا آن چه را که دنبالش بودی در همین جا و در کنار خانواده ات یافت نمی شد ؟
و بودا می گوید : "حق با توست " .
اما من پس از سیزده سال تلاش و تکاپو این نکته را فهمیدم که جز بی کران درون انسان نه جایی برای رفتن هست و نه چیزی برای جستن .
حقیقت بی هیچ پوششی کاملا عریان و آشکار در کنار ماست .
آنقدر نزدیک که حتی کلمه نزدیک هم نمی تواند واژه درستی باشد
چرا که حتی در نزدیکی هم نوعی فاصله وجود دارد .
ما برای دیدن حقیقت تنها به قلبی حساس و چشمانی تیزبین نیاز داریم .
تمامی کوشش مولانا در حکایت های رنگارنگ مثنوی اعطای چنین چشم و چنین قلبی به ماست .
او می گوید :
معجزات همواره د ر کنار شما هستند و در هر لحظه از زندگی تان رخ می دهند
فقط کافی است نگاه شان کنید .
او می گوید :
به چیزی اضافه تر از دیدن نیازی نیست . لازم نیست تا به جایی بروید برای عارف شدن .
و برای دست یابی به حقیقت نیازی نیست کاری بکنید بلکه در هر نقطه از زمین و در هر جایی که هستید
به همین اندازه که با چشمانی کاملا باز شاهد زندگی و بازی های رنگارنگ آن باشید کافی است .
این موضوع در ارتباط با گوش دادن هم صدق می کند
تمامی راز مراقبه در همین دو نکته خلاصه شده است : " شاهد بودن و گوش دادن "
اگر بتوانیم چگونه دیدن و چگونه شنیدن را بیاموزیم عمیق ترین راز مراقبه ر ا فرا گرفته ایم .